♡پلک هایم را روی هم میگذارم.شب که حریص از راه میرسد.
میرسد و یاد تو را بر ذهن من فریاد میزند.نیستی و نبودنت.
نمیدانی چگونه بر روح خسته ام شلاق میزند،راه نفسم را میبندد این تیرگی.
تنها تو را تنها تو را .بر روی لبهای بسته ام جار میزند.